شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شب می‌خزید روی تن دره، خورشید پای دامنه جان می‌داد

شب می‌خزید روی تن دره، خورشید پای دامنه جان می‌داد
می‌ریخت، گرم، خون سیاهی که بوی ستاره‌های جوان می‌داد
مرد ایستاده بود و درختی بود، بر صخره‌ی مچاله‌ی متروکی
خیره به رقص توده‌ی نوری که معنای تازه‌ای به جهان می‌داد
تا بین حلقه‌حلقه‌ی رقصیدن، چشمانِ مرد دوخته شد در زن
زن بی‌دریغ خرمن مویش را در باد، شعله‌شعله تکان می‌داد
زن، شعله، زن، دریغ، زن، آتش، زن، فریاد، زن، دریغ، زن، آتش، زن
ای کاش می‌گریخت از این مسلخ  جادوی زن اگر که امان می‌داد
لب‌های ناامیدِ صدا کردن، وا می‌شدند و واژه نمی‌ماندند
فریادهای بی‌ثمرش تنها طعم سکوت را به زبان می‌داد
بلعیده شد بدون زن آهسته، در پای خود شکست و فروافتاد
از دوش کوه، باری کم می شد وقتی درخت تن به خزان می‌ داد
*
تاریک دخمه را همه‌ی امشب، نور چراغ قوه چراغان کرد
دیوارِ خاطراتِ غریب غار، زن را کنار مرد نشان می داد


 

ریحانه رسول زاده

تک نگاری

بی‌فاصله از حجم

بی‌فاصله از حجم

سیدحمید شریف‌نیا

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق

شعرها

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

شاید

شاید

مهدی مهدوی

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

محمد انتظاری

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو