شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چشم‌هایت

چشم‌هایت
تفنگ دولولی
که قلبم را نشانه گرفته‌اند
شکارچیان ماهری
                       که از پس نیزارها 
بی‌درنگ
ماشه را می‌چکانند وُ
هر شکاری را
به نفس‌نفس می‌اندازند

تیرها

خون تازه‌ای را
به رگ‌هام می‌زنند.
و تند می‌پاشد
قلبم!

 اسبی
وحشی و مست

خود را به نیزارها می‌زند وُ
از

نفس

می

   اُفتد!

علی اکبر جعفرزاده

تک نگاری

شعرها

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

مقدم بر لی لی  در سرزمین رقص

مقدم بر لی لی در سرزمین رقص

امیر خان پرور