شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من دقیقاً از پشت کوه آمده‌ بودم

من دقیقاً از پشت کوه آمده‌ بودم
که‌ درخت را به‌‌شدت مریض شده‌ام. 
تو ارمغان هیچ بازرگانی
حتا در جاده‌ی‌ ابریشم نبودی
وقتی که‌ حریر را له‌له می‌زدند.
آن‌ها به‌جای تو
کیسه‌های زر را به‌ کوهستان ما آوردند
خواب‌هایم را طبق طبق در کیسه‌هاشان تا کردند.
حتا کلمات را
کلماتم را در گودی زنگوله‌ها چپاندند.
من به‌ تو مبتلا شدم
وقتی عشق را به‌ زبان مادری‌ام زار می‌زنم
به‌ لهجه‌ام می‌خندند
از دامنه‌های ابریشم تا گردنه‌های سخت حریر
درخت را به‌ساد‌گی
و تو را به‌سختی مریض شده‌ام.
قول داده‌ام
قبل از آفتاب
کاروان را به‌شدت و عشق را بی‌لهجه‌ بمیرم
من به‌ پشت کوه برگشته‌ام.

رضا علیپور

تک نگاری

نقش کتیبه ها

نقش کتیبه ها

ساتیار فرج زاده

شعرها

نجوا در باد

نجوا در باد

اقبال معتضدی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

هر چکامه تیغی برای خودزنی

شهریار کوراوند

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی