شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

كه لبم برسد سر وقت را جدا كند از لاشه‌ی شب

كه لبم برسد سر وقت را جدا كند از لاشه‌ی شب
بوی عطر و عرق را ببوسد، دور گردن تب‌خیزت
زمان لیز می‌خورد و مثل دست‌های تو از دست می‌رود
و از آن‌همه‌ای كه تو بودی
ضمیر منفصلی می‌ماند و من
تنْ‌چاله‌ای كه با كلمات بی‌وزن پر و خالی می‌شود زیر پایم
زمان نهنگ بزرگی‌ست یونس
دست از دویدن بردار.

 

راضیه بهرامی‌خشنود

تک نگاری

شعرها

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی

تکرار

تکرار

محمد زندی

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی