شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تویی که گمشده‌ی ماجرای کندویی

تویی که گمشده‌ی ماجرای کندویی
ازین حلاوت اهلی خانگی، بگریز
تفنگ کوچک بادی به باغ می‌گوید:
که مرده‌باد چنین آب دانگی، بگریز
نبی خضر که در کار آب رفتن بود
مگر نگفت ازین جاودانگی بگریز؟
بکارت نهفته به گیسو مدام‌تر است
به فکر بکر و شریف زنانگی، بگریز
هزار خالق جعلی نهفته در دل یک
یکی بزن به دل جاودانگی، بگریز
به‌جز خیال رسیدن نبود در سر کوچ
توان پر زدنت نیست، خانگی بگریز
تمام عمر سرم بود روی شانه‌ی عشق
بد است عاقبت سر‌به‌شانگی، بگریز

حسین تقلیلی

شعرها

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری