شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با اخم تند و چهره‌‌ی بی‌روحم

با اخم تند و چهره‌‌ی بی‌روحم
زل می‌زنم به آینه گهگاهی:
«شاید خدا اراده‌ی ما باشد»
شک می‌کنم به آنچه که می‌بینم:
«شاید خدا در آنچه نمی‌بینم
در چهره‌ی گشاده‌ی ما باشد!»

این‌جا که پشت خاطره‌ها خم نیست
غیر از بساط گریه فراهم نیست
آدم شبیه بچه‌ی آدم نیست
فرصت برای لمس خدا کم نیست!
پیچیده نیست این‌که خدا شاید
در خنده‌های ساده‌ی ما باشد

گاهی که شعر می‌رود از یادم
تنها، میان مجمع اضدادم
وقتی به دام دغدغه افتادم
آن وقت تکیه را به پدر دادم
اصلاً بعید نیست خدا گاهی
یک عضو خانواده‌ی ما باشد

بخشیده است وسعت بالش را
خندیده است آخر فالش را
از یاد برده خواب و خیالش را
حس می‌کنم خیال محالش را
گاهی بدون واسطه می‌خواهد
گلدان آب داده‌ی ما باشد

سمیرا رمضانی

تک نگاری

شعرها

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

بدون وقفه دویدن

بدون وقفه دویدن

فرزین منصوری

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران