شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

ما یک نویسنده دو شاعر بودیم
پشت در بسته‌ی کافه نادری
نشستیم...

خیابانی هستم
که دست دارد در دست آدم
مثل آدم می‌رود جنگ
فتح...

تمام خطوط صورتش را می‌توانم ببینم
هم‌رنگ ملافه‌های خانه‌ی ماست

در من کسی ساز می‌زند
کسی می‌رقصد
کسی زنگ می‌زند در من
بگو...

تک نگاری

شعرها

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

اغوش نخل ها

اغوش نخل ها

میترا اکرمی

شاید

شاید

مهدی مهدوی