شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

ما یک نویسنده دو شاعر بودیم
پشت در بسته‌ی کافه نادری
نشستیم...

خیابانی هستم
که دست دارد در دست آدم
مثل آدم می‌رود جنگ
فتح...

تمام خطوط صورتش را می‌توانم ببینم
هم‌رنگ ملافه‌های خانه‌ی ماست

در من کسی ساز می‌زند
کسی می‌رقصد
کسی زنگ می‌زند در من
بگو...

تک نگاری

شعرها

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

خوشه‌چین

خوشه‌چین

م. مؤید

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی