شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کودتا

من کشوری هستم که در من کودتا کردی
با خنده‌ای سربازهایت را صدا کردی
تا خواست زانوهای من ریزش کند انگار
از قامت ویرانه‌ام کاخی بنا کردی
پس تکیه بر تختت زدی و زورمندانه
یک امپراطوری در آغوشم بپا کردی
هی تفرقه بنداز و با میلت حکومت کن
با این سیاست عقل را از دل جدا کردی
کم‌کم فتوحاتت از آغوشم فراتر رفت
پس مرزها را با خیانت آشنا کردی

سعیده فرجی

تک نگاری

نقش کتیبه ها

نقش کتیبه ها

ساتیار فرج زاده

شعرها

گاه، کبوتر گاه، سرباز

گاه، کبوتر گاه، سرباز

حسین طوافی

بر پیراهن بیمارستان

بر پیراهن بیمارستان

فرخنده حاجی زاده

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

از ابر و چشم

از ابر و چشم

م. مؤید