شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

غریب و مبهم و پردرد، تلخ و حزن‌انگیز....      

غریب و مبهم و پردرد، تلخ و حزن‌انگیز....      
 شروع قصه‌ی ما از «نمی‌شود» لبریز!
تو خاطرات منی و منم گذشته‌ی تو
دو زخم‌خورده یک عشق یاغی و خونریز
اسیر مکر زلیخایی‌ات اگر کردم
تو یوسفی کن و از دام‌های من بگریز
که سرنوشت من وُ تو گره نخواهد خورد
نه با سکوت و مدارا نه با جدال و ستیز 
من و تو از دو نژادیم از دو ایل و تبار
تو از غرور بهار و من از غم پاییز
تو انتهای یقینی من ابتدای گمان!
تویی تهی ز هیاهو من از جنون سرریز
که بهتر است دلت بی‌خیال من باشد
که بهتر است نگاهت کند ز من پرهیز
شروع قصه‌ی این عاشقانه بی‌معناست
تمام می‌شود آخر دوباره حزن‌انگیز
 

فائزه زندی

شعرها

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

برادرم دیشب درگذشت

برادرم دیشب درگذشت

عبدالله علوی

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت

برای خداحافظی اومدم

برای خداحافظی اومدم

حامد ابراهیم پور