شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کفِ اتاق زنی‌،  رو به شاتی از ودکا

با احترام به ابوتراب خسروی و داستانِ مرثیه‌ای برای ژاله و قاتلش
«شعری از من بخوانید با حضور ژاله و قاتلش»

کفِ اتاق زنی‌،  رو به شاتی از ودکا
و مستْ، منجمد ِ چشم‌هاش‌، از نزدیک
خطوطِ منقطع خون به برف ِ بازویش
عبور زخمی قو ، از مسیرِ یک شلیک

 [‌و نشر داغ خبر‌، از بریده‌ی کیهان‌]

به بیست و پنجم اردیبهشت ِ خون ریزش
برای بار چهارم به مرگ تن می‌داد
«زنی که آمدنش مثل ِ آی آمدنش»* 
به جیغ‌های درونِ تنش، دهن می‌داد

[ نفیرِ ضرب گلوله به سینه‌ی تهران ]
مرا به خلسه بچسپان به لب به لب از من
بچرخ روی تنم مستیِ  عجیبت را
نبند چشم مرا سرنوشتِ کور و کبود
بیا اراده نکن ، حکمِ توی جیبت را

[به عاشقانه‌ی قتلم خوش آمدی ستوان‌]

میانِ بوسه‌ی آخر بیا درنگ کنیم
بیا که از تو بمیرم به شکل تازه‌تری
جنازه می‌شوَمَت  بین تخت دفنم کن
تو خاک باش  که زیرِ تنم به سر ببری

[‌شعاع ِ نور‌، تپانچه، دو روح سرگردان]

تمام سهم من از قصّه، کُشتنش بوده
زنی که بین خبرها، گلوله را خورده
به لمسِ مویِ طلایی، اجازه /«دستم کو؟»
بریده دست مرا، تیزِ حکم تا خورده

[کسی که دست ندارد، غرورِ  مرد جوان]

بریز پنجره را سمت راه ِ ناممکن
تقاص سر بکِشد توی کوچه دادم را
نبند فکر مرا  با کلیدی از تقدیر
چطور  در ببَرم  جانِ اعتقادم را

[پَر و پَر و پَر و پَر ، گوشه، گوشه‌ی ایوان]

دو قویِ بال شده  در مسیر یک شلیک
یکی که زنده شده‌، در  دوباره جان داده
یکی که ریخته‌، پر‌، پر‌، هوای پاییز است
و تا همیشه  شده، مرگ را  نشان داده

[‌کسی که دست ندارد، بریده از ...‌ ]
*حسین منزوی

سارا سلماسی

شعرها

در خبرهای شبانه

در خبرهای شبانه

احمدرضا احمدی

در این‌جا گرد آمدیم

در این‌جا گرد آمدیم

فائزه امانی فرد

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده