شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چه می‌شود که نبازد من؟ چه می‌شود که نسازد تو؟

چه می‌شود که نبازد من؟ چه می‌شود که نسازد تو؟
به ذوقِ در زدنی از تو، جهان دربه‌دری از من
تو هم شبیه خودم چاهی، زمین نشسته تر و خاکی
وگرنه راه نمی‌افتی، کنار دردسری از من
میانِ ما، شبِ بی‌پرده‌، بگو درست چه می‌کرده؟
فقط شقیقه‌ی لیلی* را‌، به هفت‌تیرِ تو ارزانی؟
تمام ِ بود و نبودم را‌، و سازه‌های وجودم را
بعید نیست بیاشوبی ، عجیب نیست بخونانی
رسیده یک شبِ ماه آلود، که ابر باشی و دوداندود
ببین که مَحفظه می‌خواهند، دوتا کبوترِ بالابال
در عنفوانِ تن از گردن، هوایِ تازه‌تری از من
در این تنفّسِ رگ بر رگ، کشیده سمت تو مالامال
سوارِ اسبی و من شیهه، عبورِ بادی و من ضجّه
که کوه باشی و من دامن، کنارِ پات، بیندازم
بتاز اسبِ کرندت را،  بلول لای تنم حالا
رها ، رهاشده و عاصی، که هم رکابِ تو می‌تازم
دوباره می‌پَرَ...خوابت بود؟چه روی رخوت من پاشید؟
«که اندرون من خسته»، «خمارصدشبه»*جامانده
اتاق، دور و برم گیج است، میان در زدنی از تو
چه می‌شود که نبازم باز، به این توهّمِ ناخوانده
به کامِ این شبِ نابلاغ ،بلوغ می‌شوم از خوابت
که لکه‌لکه بپوشانیم‌، وَ پخش ِخشک و ترم باشی
که تیر می‌کِشی از لیلی‌م وَ سرخ می‌کِشی از رگ‌هام
به خونِ خانه بپاشانیم، وَ پاره‌ی جگرم باشی
چه می‌شود که نبازم تا...
- چه آرزوی محالی که ...
به شاخ پشت سرت خو کن
هنوز میوه‌ی کالی که...

*شقیقه‌ی لیلی : پرویز اسلامپور
*حافظ
 

سارا سلماسی

شعرها

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

حسن زینلی مقدم

خاورمیانه

خاورمیانه

شهرام شهیدی