شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سکانس سرد

بعد از مرگ هم به تو فکر می‌کنم
با عصب‌های گرفته‌ی صورتم
و خیالاتی که هر روز صبح دوربین را روشن می‌کنند و داغ عزیزت را می‌آورند روی صفحه
روی صحنه‌ی  خلوت
«من بازوان شاعرانه‌ام زخم خورده است» و باید سنگینی جای خالی‌ت را بیندازم روی دوش  کُنده‌های بلوط مازندران
جای وسیع سینه‌ات را بابونه بکارم و زنبق زرد
دلم نمی‌آید بگویم بادست‌هایت می‌خواهم کجای دنیا را...
اما به یاد تو این شعر را تقسیم می‌کنم بین شاعران‌... دردمندان ...
و سُکر شاعرانه‌اش را هدیه می‌کنم به قلب بزرگ تو... به سیگارِ روشنِ لای انگشت‌های کشیده‌ات...
 

سما ملکی

تک نگاری

شعرها

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده

تدفین

تدفین

داوود سعیدی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی