شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از جهنمت مران!

پاییز که سرازیر می‌شود از قلهک
باد شانه می‌زند و 
برگ‌هام می‌ریزند 
روی دو انار کوچک قرمز
 از بال‌زدن کبوتران جلد این خانه
- که سر، میان دو بال فرشته‌ای – 
ساق‌ها
پیچک می‌شوند روی پوست تنت
می‌خزم در خیابانی که پشت پنجره‌ی بارانی‌اش 
ترانه‎ی «جمعه»  گذاشته
برهنه می‎شوم در شالیزار
می‎دوم تا مترسکی با ته‎ریش 
و پاکت نامه‎ای در دست
به نشانی بهشت...
زیر پایم را نگاه می‎کنم
جهنم است !
و او... حواتر از آن نیست که آدمی را به بوسیدن سیبی حتی...
 

شهرام شهیدی

تک نگاری

شاعر پاره‌وقت نبودم

شاعر پاره‌وقت نبودم

قاسم آهنین‌جان

سماع دوگانه‌ها

سماع دوگانه‌ها

میترا فردوسی

شعرها

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا