شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دیوانه‌ی زنجیرهایم بود مردی که در من خواب خود را دید

دیوانه‌ی زنجیرهایم بود مردی که در من خواب خود را دید
مردی که در من راه را گم کرد آن‌سوی شب مهتاب خود را دید
مهتاب گفتم ماه من برگشت از پلّه‌های شعر بالا رفت
روی همین بیتی که می‌بینید تصویر در مرداب خود را دید
تصویرهای ماه در دستم با پلّه‌ها رفتیم بالاتر
آنی که در من راهی او بود آینده‌ی بی‌تاب خود را دید
[جنگل درون شاخه‌اش پوسید جوی حقیری در کنارش بود
دریا کنار برکه‌ای خشکید در خواب‌هایش آب خود را دید]
پشت قدم‌هایم خودم بودم روی قدم‌هایم خودم بودم
پیش از قدم‌هایم کسی ماندو با من خودِ نایاب خود را دید
یادت می‌آیم تا کنار در من می‌نشینم روبه‌رویم بود
عکسی که از من برنمی‌داری در جست‌وجویش قاب خود را دید
از پای بی‌راهم کسی آمد در پای بی‌راهم کسی برگشت
رؤیای من هی گیج می‌خورد و در دست‌هایش تاب خود را دید
روی تنم آهسته بالا رفت هی لیز خورد آرام تا پایین
چشمی که از من برنمی‌داری ماهی شد و قلّاب خود را دید
در کافه‌ای از خود جدا می‌شد یک تکّه سمت بعد راه افتاد
یک تکّه‌اش جا ماند تنها شد آن دورتر پرتاب خود را دید
رد ولیّ عصر غمگینی‌ست بین درختانی که می‌میرند
می‌رفت پای بی‌سرانجامی دریا شد و گرداب خود را دید
ما را بگیر ای شاخه‌ی محکم! حالا که جنگل در خودت داری
پیچید در خود غرق شد دریا در برکه و تالابْ خود را دید

حسین جلالپور

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

شعرها

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی

بِالْفَحْلـَگی

بِالْفَحْلـَگی

جمال‌الدین بزن

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان