شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این اتاق

این اتاق/ به تن کرده بود رنگ‌هایی را که هیچ زمانی در تنش جا نمی‌شد
و در گوشه‌ای از پنجره
ماهیان به دور این اتاق می‌چرخیدند
و ساعت به دور دنیا...
و از گوشه‌ی اتاق بوی رازیانه و ردپای کودکانه شنیده می‌شد
و همه‌چیز خوب بود
و پسرها مرد می‌شدند
و به شکل پدرشان سیگار می‌کشیدند
و دختران کنار گیس سفید مادر انار دانه می‌کردند
و ساعت و ماهی‌ها  می‌چرخیدند
و بین موهای این اتاق پرندگان لانه می‌کردند 
و از میان لایه‌های تن، کودکان لایه‌لایه پوست می‌ریختند
و ماهی‌ها پوست می‌انداختند
و ساعت به کُندی همیشه حر کت نمی‌کرد
زمان در میدان اسب‌دوانی به انتهای خود می‌رسید
و بوی رازیانه با بوی نمناک نمک و عطر خون مادگی/ در اتاق جاخوش کرده بود

چشم‌های خانه از تمام دنیا دل کنده بود 
و در انتظار صدای شلیکی بود
که از پشت
به‌دست کارگران
به او برخورد کند
 

پیمان ریشهری زاده

تک نگاری

شعرها

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی

پرنده گفت جهان در نگاه من زیباست -هنوز زیبا بود- 

پرنده گفت جهان در نگاه من زیباست -هنوز زیبا بود- 

غلامرضا طریقی