شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مه جاده ها را می پوشاند 

مه جاده ها را می پوشاند 
تنهایی را مثل زخمی به تن کردم 
مه ذهن را می پوشاند 
آدمهایی که در خاطرم ادامه داشتند 
به راه  های متفاوتی رفتند 
مه می توانست شهر را فرو.بپاشد 
وقرارداد های ابدی را 
با پاک کنی پایان بدهد… 
مه را مانند تنهایی  
به تن کردم 
آدمهایی که در خاطرم ادامه داشتند 
از متروکه های شهر 
پاک شده بودند 
مه زخم را می پوشاند…

فروغ بختیاریان

شعرها

تهران

تهران

محمد ویسی

نسیان

نسیان

مهرداد کمالی دهقان

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری