از ارتفاع خوابی بلند پرت شده بودم
به درهای که رؤیاهایم...
به جنگلی که کابوسهایم...
از بلندی خوابی به خوابی دیگر
از درهی رؤیایی به رؤیای دیگر
گاهی تو بودم
انبوه سبز درخت ها
گاهی خودم
انبوه بیرنگ ابرها
درخت بودم
ابر بودم
اندوه زرد باغچه اما...
ابری پریشان که من...
درختی خرامان که تو...
از انبوه سبز درخت ها
به انبوه بی رنگ ابرها
بخار میشدم
و جنگل با من بود
و دره با من بود
و ابرها که بسترم بودند...