ای زیره به کرمانِ دلم خانهات آباد
آزادیِ تهران دلم خانهات آباد
سرسبزی گیلانِ دلم خانهات آباد
زيباي خراسانِ دلم خانهات آباد
بگذار کمی دوروبرت شعر بگویم
آن روسری نازک آویز سرت را...
موهای رها تا سرِ خطِ کمرت را...
چشمان قشنگ و ترِ آسیمهسرت را...
قربان بروم چشم و لبان و جگرت را
بگذار کمی دوروبرت شعر بگویم
آن شیطنتت وقتِ نگاه سر کوچه
یا رد شدن آرامِ تو از آخر کوچه
هی دور زدنهام به دوروبرِ کوچه
فریادِ حریفان که «بیا اینورِ کوچه»
بگذار کمی دوروبرت شعر بگویم
سیگار کشیدن سر کوچه، ته کوچه
از جای پریدن سر کوچه، ته کوچه
هی طعنه شنیدن سر کوچه، ته کوچه
آدامس جویدن سر کوچه، ته کوچه
بگذار کمی دوروبرت شعر بگویم
از خواب پریدن، شب و دلتنگی و کابوس
لبخند پدر صبح به من از سرِ افسوس
هی دور زدن، دور زدن تویِ اتوبوس
هی نیت و رفتن به مشدهام! به پابوس
بگذار کمی دوروبرت شعر بگویم
افسوس ندیدی گلِ من پشت سرت را
این عاشق دیوانهی دیوانهترت را
آورد کسی صبحِ دوشنبه خبرت را
داماد گرفته است به دستش کمرت را
افسوس! نشد دوروبرت شعر بگویم