شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

وقتی خدا در جام چشمانت غزل ریخت

وقتی خدا در جام چشمانت غزل ریخت
این شعر از کندوی زنبور عسل ریخت
شیرین‌تر از دیدار اول یاد آن است
قابل ندارد آبرویم در محل ریخت
گفتی برایت کاخ می‌سازم، بماند...
گفتن ندارد، کاخ حرفت در عمل ریخت
بغضم شبیه چای روی میز تلخ است
گفتی شکر را حل کن اما راه‌حل ریخت
ویران‌تر از دیدار آخر یاد آن است
مانند آواری که بر روی گسل ریخت

سحر قاضی زاده

تک نگاری

شعرها

رنج

رنج

علی زیودار

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

از ابر و چشم

از ابر و چشم

م. مؤید

ویدئو