بس که در منطقه ام هق هق باران دارم
پس از این بیشتر از پیش زمستان دارم
«آشنایان ره عشق گرم خون بخورند»...
من به معشوق نوازی تو ایمان دارم-
حضرت حافظ اگر حال دلم خوب نشد
گله از مصرع بعد تو فراوان دارم
شعر بنیان مرا ریخت به هم وقتی که
دیدم از عشق خودم نفرت پنهان دارم
چون»فروغ»ی شدم در وسط آتش عشق
سوختن عاقبتم نیست «گلستان» دارم
«زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست»
من از این فال فقط موی پریشان دارم
آه از آن بغض که در لحظه ی آخر نشکست
آه از آن حال پریشان که پس از آن دارم
مادرت کرد دعا و پدرم نفرینت
من به نفرین پدر بیشتر ایمان دارم