شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زشت است که توی غزلش مرد بگرید

زشت است که توی غزلش مرد بگرید
هربار که یک قافیه آورد بگرید
این هدیه‌ی عشق است به دیوانه که باید
با درد بخنداند و با درد بگرید
غربت فقط این است که شخصی وسط جمع
آرام بیندیشد و خونسرد بگرید
زشت است که آدم دلش از هیچ بگیرد
زشت است که هر وقت هوس کرد بگرید
زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر
با آمدن واژه‌ی برگرد بگرید
زشت است، ولی زشت‌تر این است که عشقت
بر شانه‌ی یک آدم نامرد بگرید

سعید قلی نژاد

تک نگاری

شعرها

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

من حواسم همیشه پرتِ توئه

من حواسم همیشه پرتِ توئه

احمد امیرخلیلی

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان