شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مثل نقاشی قلمدان‌ها

مثل نقاشی قلمدان‌ها،
طرح سروی سیاه و مخدوشم
مانده بر روی پیکر دیوار
سایه‌ی مات و سرد و خاموشم

من که معشوقه‌ی خودم هستم
با لباس سیاه نم‌دارم
مانده‌ام روی دست‌های خودم
بوف کوری نشسته بر دوشم

با شرابی که ارث من بوده
زهر تبدار ارغوانی رنگ
جرعه‌ای مرگ و زندگی باهم
تا خود صبح از تو مدهوشم

چمدان کبود باور تو
نعش من را بغل نمی‌گیرد
من برای حیات بعد از تو
جرعه‌ای مرگ کهنه می‌نوشم

چاقوی توی دست‌هایت را
دیدم اما دوباره خوابیدم
با لبانی که طعم گس می‌داد
آمدی سمت مرگ آغوشم

با لباس لزج‌شده در خون
از من و تخت من گریزانی
من ولی مثل جای خالی تو
از سر زخم تازه می‌جوشم
مرد ارابه‌چی، چه می‌داند؟
وزن سنگین درد رفتن را
چمدان مرا به او نسپار
گرچه بیهوده از تو می‌کوشم

راوی صادق نبودن‌ها!
پشت آن خانه‌های مخروطی
بین گلبوته‌های نیلوفر
می‌کنی ساده‌تر فراموشم...

عاطفه خداپرست

تک نگاری

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

خلیج

خلیج

امین رجبیان

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

به چه چیز جهان دلم خوش بود؟

شهرام میرزایی

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد