شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو از نفیسه‌های تاریخی 

تو از نفیسه‌های تاریخی 
مثل طلاکوبای تو دربار
چشمای میشی ِ پر از فخرت 
میراث باقی‌مونده از قاجار 

هر وقت سرمه می‌کشیدی تو 
از زیر پلکت زیره می‌بردن 
فهمیده بودن عاشقت میشن 
چشمای یه شهرو در‌آوردن 

وقتی که دورت باد می‌رقصید 
مشروطه تو تبریز چک می‌خورد 
سردار ملی می‌شد اونی که 
شالتو از تو باد می‌آورد 

شرجی که بودی هرم تابستون 
گیلانو از سمت تو رد می‌کرد 
هر جنبشی تو جنگلا می‌شد
میرزا کوچک خانو لگد می‌کرد 

آبی که تن‌پوشت رو می‌پوشوند 
از تو خلیج‌فارس پیدا بود 
حتی نهنگا می‌زدن بیرون 
ساحل براشون رنگ دریا بود 
موهاتو وقتی باز می‌کردی
کاشونو عطرت زیرورو می‌کرد 
هر کیو توی شهر می‌دیدن 
رگ می‌زدن تورو که بو می‌کرد 

گرمای آغوشت تموم سال 
سرخال نخلاتو نگه می‌داش 
واسه بلندی قدت، دی‌ماه 
خشتای ارگو زیر پات می‌ذاش 

یهو یه بهمن تو مسیرت ریخت 
کوها لباس جنگ پوشیدن 
برف تنت یه کشورو گم کرد 
آخر یه جام زهر نوشیدن

معین صباغ‌مقدم

تک نگاری

شعرها

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

رحیل

رحیل

بهاره فریس آبادی

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

«من چرا به دنیا آمدم؟»

«من چرا به دنیا آمدم؟»

احمدرضا احمدی

ویدئو