تاریخ جهانگشای جوینی:
آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند
شمشیرها را دوستان از رو کشیدند
مثل سگ تفتیش ما را بو کشیدند
از هر کسی این قلب عاشق تیرخورده
ما را تتو کردند، بر بازو کشیدند
سم بود هـرچه بازدم کردند یاران
اکسیژن ما بود هرچه تو کشیدند
این تخمههای وحشی چنگیز آخر
با گرگ و دد در قلب ما اردو کشیدند
کندند و سوزاندند و کشتند و برفتند!
و پاکبانها صبحدم جارو کشیدند
فریاد بودیم و دهان واکرده بودیم
این زخم چرکین را به صد پستو کشیدند
ما را که اصل توتم این خاندانیم
ملعونه نامیدندمان تابو کشیدند
بستر نشان دادند اما وقت خلوت
در بستر خون از عقب چاقو کشیدند
ما را در این قوم برادرکش دریدند
هر پاره را پتیارهها هر سو کشیدند
دریا حسان را سمت ساحل دفن میکرد
وقتی نهنگ مرده را از جو کشیدند