شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ما شیشه‌ها به زمین کوفتیم

ما شیشه‌ها به زمین کوفتیم و
او که از همه بُرناتر بود
بر زخم پا و 
زق ‌زق پی
رقصید.

ریگ زبانه می‌کشید و
روز
ورزیده می‌دوید
که گفتم‌:
اما چه بود
چه بود مگر
جز لخم و ریسه‌ی رگ‌ها
آن آهوان که می‌گریختند و
جیپ سبز پلنگی
لت‌شان می‌ز‌د؟


نان به ریحان آغشته کن
و با پرنده‌ی کمسالم 
بندیل به بادیه‌افکن
و بگریز

بگریز

محمود طراوت روی

شعرها

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

پنج شعر از محمد منافی

پنج شعر از محمد منافی

محمد منافی

ویدئو