شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فهمید دارم حسرتی، داغی، غمی فهمید
از حجم اقیانوس دردم شبنمی فهمید
می‌گفت یک...

تو فرض‌کن یک خار در چشمِ ترت باشد
آوار دنیا بر سرت نه... همسرت باشد
تو فرض...

مسجد اذان می‌گفت، ما سجاده وا کردیم
ما روزه را با ربّنای باده وا کردیم

...

شعرها

شاید

شاید

مهدی مهدوی

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای