شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فهمید دارم حسرتی، داغی، غمی فهمید
از حجم اقیانوس دردم شبنمی فهمید
می‌گفت یک...

تو فرض‌کن یک خار در چشمِ ترت باشد
آوار دنیا بر سرت نه... همسرت باشد
تو فرض...

مسجد اذان می‌گفت، ما سجاده وا کردیم
ما روزه را با ربّنای باده وا کردیم

...

شعرها

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه‌ای

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی

در سلام راه‌ها

در سلام راه‌ها

ربابه قصابان