گفتم: امان از این رئال
همینا که قبل اومدن نوشابه انرژیزا میخورن!
از کجا بدونن که ما بعد یه نصفهروز جون کندن انرژیزدا برمیگردیم؟
تشنه...
گرسنه...
که اینجوری به توپ نبندن مارو؟
رئال مهلت نفس کشیدن نمیده!
بیدین ...
گفتم: ما که باختیم و گذشت
سوراخ سوراخمون کردن!
اما کاشکی این رئال اصلاً نبود
کاش بمیره...
گفت: نگو گناهه
گفتم: ای بابا دست از سر ما وردار
هی گناه، گناه
به درک اسفل که جناح راست اسپانیا خالی شه
ما یه دودمانمون سوخت
گفتم؛
اصلاً اگه این رئال نبود
ما میرفتیم تو زمین سوررئال
تو سوررئال «دُن کیشوت» شده بودم
هی رفتم به جنگ آسیاب بادی
شکست خوردم و برگشتم
باز رفتم به جنگ آسیاب آبی
شکست خوردم و برگشتم
اما جونم تموم نشد!
باز آسیاب بادی
شکستم...
تا آخر شکستش دادم
رفتم یه «من» آرد ورداشتم یه نون بپزم
گفت: یه «من» آرد زیاده واسه یه نون
گفتم: شکما گرسنه هم زیادن!
یه نون پختمها ای هوا...
اومدم ورش دارم
دیدم وضعیت برگشته به حالت رئال
ژان والژانو میبرن بندازن ته سیاهچال!
یکی گفت: مرتیکهی دزد
او یکی گفت: از هیکلت خجالت نمیکشی؟
یکی دیگه گفت: دستش کج؛ فقراتش هم خمیده!
اما هیچکی نگفت یه شکم گرسنه چه بلاها میتونه سر یه مرد شریف بیاره
که شرافتشو زمین بذاره
تا عوضش یه دونه نون ورداره
حقیقت پدر دراره!
گفت: حالمون بده یه دهن واسهمون بخون.
گفتم : باشه میخونم اما قبلش گفته باشم
نسخه مادربزرگمو ورداشتم دادم داروخونهای
گفت: پونصد هزار.
گفتم: چی ؟
گفت: دارو.
گفتم: ندارم.
گفتم: همه داروندارمم بذارم ندارم.
اما جمع میکنم
یا علی...
گفتم جمع میکنم
گفت امان از درد
گفتم جمع میکنم
گفت ای هوار
گفتم جمع میکنم
گفت مردم از درد
گفتم جمع میکنم
هیچی نگفت !
گفتم ننه، ننه!؟
گفت من مردم!
رفت سینهی قبرستون
گرفت خوابید
خوابی که بیداری نداره
حقیقت پدر دراره!
گفت: حالمون بده؛ یه دهن نمیخونی برامون؟
گفتم: باشه ولی...
چند نفر تو همی شهر
از سردرد هوارشون رفته هوا
که پول یه بسته استامینوفن کو؟
چند نفر گلوهاشون عفونت کرده، حرف نمیتونن بزنن لالن انگاری
که پول یه آمپول پنیسیلین کو؟
تزریقاتی کجا رفته؟
گفتم: چندتا مریض سرطانیو رفتیم گفتن رفتن قبرستون
ولی به ما فقط یه گواهی فوت نشون دادن؟
د سلول سرطانی که از فی بازار خبر نداره!
حقیقت پدر دراره ...
چشم!
میخونم
حقیقت پدر دراره ، عزیزم پدر دراره ، گلکم پدر دراره
حقیقت پدر دراره ، عزیزم پدر دراره ، دلکم پدر دراره