کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

نصیبه نامی شاعر متولد ۱۳۶۶، اهل گچساران است.

از زخم‌هایم بچه‌تر بودی که  نافم را 

از زخم‌هایم بچه‌تر بودی که  نافم را 
دکتر برید و اشهدم را زیر گوشم خواند
مادر دعا می‌کرد خوشبختم کند اما
از اشهدُ ان لا الا اسم(تو) تنها ماند

در گوشم و پیراهنت را سفت چسبیدم
پیراهنت این‌جا دقیقاً تخت خوابم بود
این‌جا پرستاری که شکل تو نمی‌خندید
تنها دلیلِ گریه‌ها و اضطرابم بود

ما را عوض کردند ما هر دو یکی بودیم
من اشتباهی جای تو، تو جای من بودی
من یک زن مردانه با بوی بد سیگار
تو آن طرف تنها زن تنهای من بودی

که داشتی با دست‌هایت گریه می کردی
خط مقدم صاف بین ما دو تا افتاد
می‌خواستم بسپارمت دست خدا اما
اما خدا تویِ دهانم از صدا افتاد


من با تمام کوچه‌های شهر خوابیدم
شاید که تنها کفش‌هایت زود برگردند
دلتنگ بودم که تمامت را گرفتند و 
از شانه‌هایت سمت من پرتاب می‌کردند      

در ضلع غربی سرم از جنگ برگشتی
یک بند از انگشت‌هایت را به من دادند
شب ناخنت که لای موهایم اسیری رفت
به زخم‌هایم دست‌و‌پا و یک‌ دهن دادند

من حرف دارم با خراش روی بازویت
با تکه‌ی جا‌مانده از پیراهنت در باد
با هشت‌سالی که تو رفتی و نفهمیدی
تیری که رد شد از تو در بشقاب من افتاد

در حسرت آبی‌ترین پیراهنت حتی 
من گریه می‌کردم اتاق روبه‌رویت را
جای چراغِ روی سقفت آرزو کردم
یک شب پلنگ رفته در جلد پتویت را

اهوازِ حجم کوچکی از زخم پهلویم‌!
این زن شبیه هر کسی که دوست داری نیست
در هیئت یک تکه از پایی که جا مانده
من داغ دیدم که جنوب از من فراری نیست

می‌خواستم که تکه‌تکه از تنم باشی
می‌خواستی زخم عمیقی در سرت باشم
انبوهِ اندوهِ خطوطِ  گیجِ اندامم!
آخر به دنیا آمدی تا مادرت باشم
 

نصیبه نامی