شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

باران گرفته است

باران گرفته است
نگاه مادری
با ترانه از یاد رفته
و در بخارا
زنی را چون ساقه‌های نی تکه‌تکه می‌کردند
رود و شیشه‌های خالی شراب به رنگ موهوم شب
کودکان کاغذ بازی ستاره‌ها
نیمه‌شب باغ و ترانه‌ی رندان
که همه فصل انگور شراب زده‌اند
نگاهی از فرو ریختن
و رهاترین بانوی باد
سازش را زمین می‌گذارد و هراسان می‌گریزد
و تپش قلب و ترانه شکفتنش
وفرو ریختن نیاگارا
غروب خیابان‌های نیویورک
دهشت و رنج نفس کشیدن سیاهان
و غم‌انگیزترین خواهر باد...
قدم می‌زنم رودر‌روی خودم
باران گرفته است
و شهری در تسخیرِ کودکان
بی هیچ پیوندی با لیزر و جنگ‌های مدرن
و کاشی‌های مزگت کهن
در حسرت یک فوران
بوی سدر و حنا
صدای هیجانی سرنوشت کنار شانه‌ی این همه انسان
و موسیقی هستی روی شبدرها...

علیرضا کرمی

شعرها

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش