شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بغضی شکست شانه‌‌ی مردان ایل را

بغضی شکست شانه‌‌ی مردان ایل را
دستی شکافت دامن دریای نیل را
وقتی که ظلمت از سر دنیا گذشته بود
در من دمید بار دگر جبرئیل را
آرام بر تمام شعورم جوانه زد
آغاز کرد حادثه‌ای بی‌دلیل را
شاید مرا حقیقت این عشق بی‌دلیل
آن‌سان شهید کرد که «سید خلیل» را
من توی چارچوب جهان جا نمی‌شوم
کاری بکن که بشکنم این مستطیل را...

مهتاب بازوند

شعرها

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب

امشب زنی از جاده‌ی کابوس برگشته است

امشب زنی از جاده‌ی کابوس برگشته است

مریم حسین‌زاده

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور