یک
این کلاغ سیاه را مینویسم
که از دور سیاهِ سیاه میآید
مرغ عشق هراسان با سرِ خونی
پرواز را توبه میکند
یک نفر پنجره را باز میکند
پرندهی زخمی به دیوار تاریک اتاق همسایه میخورد.
دو
همسایه همیشه جفت میاندازد
گربهها را، خرگوشها را
پرستوها را
سه
صدای جوجه اتاق همسایه را پر کرده
از لای آواز تلخ کلاغ
صدای جوجهی سیاه
توی اتاق همسایه میافتد
جوجهای با سر شکافته
با کلاغ جفت میافتد.