کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

 متولد 1365

کارشناس زبان و ادبیات فارسی

سوابق رسانه‌ای از 1382 تا کنون

همکاری در قالبِ خبرنگار، دبیر گروه و دبیر تحریریه، با

روزنامه‌های «اعتماد ملی»، «اعتماد»، «حیات نو»، «همبستگی»، «تهران امروز»، «جام جم»، «همشهری»، «فرهیختگان»، «شرق»، «صبا»، «ایران»، «زمان»، «هفت صبح» و «اسرار»

 دوروزنامه‌ی «مناقصه‌مزایده»، هفته‌نامه‌های «تاک»، «پیام آشنا»، «تپش»، «نوین»، «صبح آزادی»، «سروش»، «مهر تابان»، «ایران جمعه» و...

ماهنامه‌های «اندیشه پویا»، «تجربه»، «نامه»، «آزما»، «دال»، «جهان کتاب»، «رودکی»، «همشهری ماه»، «گذار»، «هنگام»، «آسال»، «هنرمند»، «چاپخانه»، «دی‌وان»، «همشهری داستان»، «سرآمد» و «وزن دنیا»

فصلنامه‌های «آگاهی نو»، «نوشتا» و «نگاه آفتاب»، و سایت‌های «عروض» و «هنرآنلاین».

  • همکاری در قالب معاون سردبیر با هفته‌نامه‌ی «حاشیه»، دوهفته‌نامه‌ی «روشن»، و سایت «ایران‌آرت».
  • همکاری در قالب سردبیر با دوهفته‌نامه «مهد کودک»، ماه‌نامه «بهسان»، ماه‌نامه «هما»، سال‌نامه «خانه هنرمندان ایران» و سایت «مدآنلاین»

 

دیگر سوابق

  • انتشار کتاب شعر «تراکم»/ سال 1399، نشر افراز
  • داوری در جایزه شعر خبرنگاران
  • کسب مقام اول در جشنواره کتاب و رسانه
  • کسب مقام اول در جشنواره موسیقی و رسانه

سیاوشِ نیم‌بندی است این‌که از دریا آورده‌ام وُ به پشت خوابانده‌ام

سیاوشِ نیم‌بندی است این‌که از دریا آورده‌ام وُ به پشت خوابانده‌ام
نسلِ بازو، رو به او، در تختِ شکسته‌ی جمشید را به یاد آورده‌ام‌ خوانده‌ام.
همه سرباز   تیز، با گوشه‌های استخوان‌ِ تراش‌خورده‌شان زیرِ آفتابِ کاهلِ مَنگ
به تماشای زمینِ خوش‌بر‌و‌رویی که رنگ
پاشیده بر شمایلِ تنگ  نشسته می‌خواندند:
      تن به سودای ماهِ تو بسپارم
      عقرب به دامن گیرم وُ
      عشق، زهرِ طوافِ صحرا کنم. 
***
این ابجدِ ناتمام را انداخته بودند گوشه‌ای   طلاکوبِ سنگِ گورِ کسی حرف اولش یا. یحیی.
 ــ کنارِ طفلِ کهنه‌ای، قلبِ مخدوشِ تازه‌ای، سینه‌ی حرامِ ازلی، دشتِ پردامنه‌ی حرفی، حرفِ آخرش یا ــ
چه حالِ غریبِ ابدی:
مسیرِ سنگِ صِدام به توش و توانِ حنجره بود که گره کردم با ابرو
من در این فنا، ثبتِ شفای دفتری بودم     درمانِ آبله‌ای    تشتِ تمامِ وجودِ مبارکی.
چه می‌‌کردم در این میانه بلای شمشِ سنگینی را     که دردِ نهفتم بود؟
کجا می‌نشستم به کناری، فراغتی، گوشه‌ی نرمِ اسبقی؟
گذشته بودم از کنجِ پَلاسِ هستی، سر به آستانِ چه تلاشی ‌سپردم؟
ستونِ بلندِ آدم بودم، شاهِ بی‌حجب و حیای مردمی، لختِ گوشه‌های شهوتی... چیزی. 
***
ابجد که جوارِ ماه بود   خواندم: سربازِ بی اسب و بی ادواتِ تواَم
پدر به گوشِ شناسم خوابانده‌ام
وَ در تعجیلِ این صورتِ چاشت،
به یاد آورده‌ام که لرزیدن‌ام، نجوای باریکِ هراسی‌ست که از ازل شستم.

دو پیوست از پیوست‌های کتاب «قطع» 
 

صابر محمدی