تنوره از خیابان شروع شد
و آدمهای تاریخی،
در اردوگاه چادری بَستها
پوستشان را از لبهی دوهزار و پانصد ساله تکان میدادند
و فلسهای دَم تیغ
از مادهی ماهی جدا میشدند
معنا اما،
در چاقوها ماند!
و تو هنوز به تجربهی گوشهی چشمات اعتماد میکنی
به لَختی ماهی،
که آنِ مرگ را باز گذاشت.