شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در تراس ایستاده‌ام

در تراس ایستاده‌ام
معلق در خلأ
زل‌زده به مشتم 
که پر است از جنازه،
با مشتی پر از دانه
در حوالی آن شهر که تمام گلوله‌ها سربی بود
شهری دیگر شدم
بازمانده‌ی روز نکبت
که اگر جنگ چیز  زیادی از من باقی می‌گذاشت 
به خانه برمی‌گشتند 
فوجْ فوجْ
پرنده‌های مفلوجْ،
من که خودم را ناتمام گذاشته‌ام
با سایه‌ای اضافه کرده بر دیوارها
تا سهم بیشتری از
 تنهایی را داشته باشم...

 

زهرا ابراهیمی

شعرها

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی