شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 

پزشک قانونی گفت:
«خاکش کنید، مرده!»
می‌خواستند...

پاییز غزه را هر سال
با دالان‌های رنگین برگ می‌شناختم
اما امسال
...

اکنون که رگ‌های من
ماران‌اند آرمیده
بر دست‌ها و گردن
برخیز...

وقتی که نخل‌های خوزستان
به جای خرما خون زایید
شعر مرا...

به یاد ویلیام باتلر یتس

برخاستند
از آب‌های راکد برخاستند
از لای و...

به پیچکِ باغ گفتم:
«اگر تکیه‌گاهی نیابی
آواز سبزت را کسی نخواهد...

رازی در من‌ است
که واژه‌ها زیر بارش
تسبیحی از هم گسسته، پراکنده
...

نشسته‌ام با شب
و به دریا می‌اندیشم
که چنین آرام
و بی‌خیال...

شعرها

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

مالیخولیا

مالیخولیا

هادی میرزانژاد موحد

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور