شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اندوه زنان زعفرانی‌ست

به زنی فکر کن 
که تو باشی
گره زده‌اند بند نافش را
به دسته‌ی بریده‌ی چاقویی
تو در مطبخی
جایی که از سقف/ نمک می‌پاشد

ساعت همچنان کار می‌کند
تو اما از پیش خاموشی
زنگ‌زده‌ای  از درون
و نمی‌دانی پشت کدامین خط اِشغالی
با شنیدن هر بوق
به ترافیک رد تماس‌هایت فکر می‌کنی!

این زنی که تو باشد
خونش به کار آلوده شده
دست به کمر، دختری که در راه داری
به دُمَش جارو بسته
و پلک‌های خاک‌اندازش
سنگین‌تر از غبار دنیا ...

صبح نزدیک است
به خودت که می‌آیی
جارو کرده‌ای قتل‌های کوچک‌ات را
شکننده‌ترین ناله‌ها-
صدای خُرده شیشه‌هاست
زنی که تو باشد
تکه تکه‌اش را
 با پیاز تفت داده/ و دَم کشیده با آخرین دَم‌اش

نگاه می‌کنی به دست رنجت
دست‌ها رنج می‌کشند

بر تنت می‌پوشانند
کیسه‌های سیاهِ سرنوشت را
رأس ساعتی گندیده
سپرده می‌شوی؛ 
به دست تشییع‌کنندگانِ نارنجی‌پوش
که از عطر دنیا
به مشامشان تنها
پوستِ پرتقالِ دور‌انداخته رسیده!
نبش قبر نکنید
از من و تو
جز صفحاتِ گذاشته شده‌ی پشت سَرمان
چیزی بازیافت نمی‌کنند
در انتخابِ دوراهیِ
سقط یا سقوط
فردا کدامین، کاردِ آشپزخانه
ناف مرا می‌بُرد.

الهام بسویط

شعرها

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی

سی و پنجمین تیغ توی تنم

سی و پنجمین تیغ توی تنم

اندیشه فولادوند

ویدئو