شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پریشانی

به او که مرا به تئاتر می‌برد. در به تاریکی رها می‌کند.

با چشمانی که تمامِ روز می‌چرند
ناز بنیاد
گمانه گمانه
می‌آمد
و ما
در پژواک گمراهی‌مان              هر بار
گمِ او می‌شدیم.
سایه‌وار می‌گذشت و شایعه
در گوش می‌مانْد
که او
گذشته ‌است آیا؟

در حال
خیس از موجِ پریشانی
حالی‌به‌حالی می‌شدیم و
   آماجِ هواخواهی

با چشمانی که روز را می‌چرند

ایستاده‌ایم به تماشا
هم سو می‌برند هم
وهمِ ندیدن را
 چشم می‌کارند.

ناچار    گمِ واژه می‌شویم
در پیچاپیچ گوش
می‌مانیم و دیگر
سیر می‌شویم از باقی روز

امید نودهی

تک نگاری

چگونه شعر بنویسیم؟

چگونه شعر بنویسیم؟

ترجمه‌ی نازیار عُمرانی

شعرها

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

 عشق صورتی کاهگلی دارد

عشق صورتی کاهگلی دارد

مهدی اکبری فر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

بهنام قسمتی

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

اسماعیل یوردشاهیان اورمیا