شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پریشانی

به او که مرا به تئاتر می‌برد. در به تاریکی رها می‌کند.

با چشمانی که تمامِ روز می‌چرند
ناز بنیاد
گمانه گمانه
می‌آمد
و ما
در پژواک گمراهی‌مان              هر بار
گمِ او می‌شدیم.
سایه‌وار می‌گذشت و شایعه
در گوش می‌مانْد
که او
گذشته ‌است آیا؟

در حال
خیس از موجِ پریشانی
حالی‌به‌حالی می‌شدیم و
   آماجِ هواخواهی

با چشمانی که روز را می‌چرند

ایستاده‌ایم به تماشا
هم سو می‌برند هم
وهمِ ندیدن را
 چشم می‌کارند.

ناچار    گمِ واژه می‌شویم
در پیچاپیچ گوش
می‌مانیم و دیگر
سیر می‌شویم از باقی روز

امید نودهی

تک نگاری

نقش کتیبه ها

نقش کتیبه ها

ساتیار فرج زاده

ملاح خشک‌رود

ملاح خشک‌رود

رضا رحمتی راد

شعرها

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

مگس

مگس

علیرضا آبیز

سلام بر همپیاله‌های من 

سلام بر همپیاله‌های من 

یونس هدایت مقدم