شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کاش می‌شد در سرمایِ‌ صبح
در قرن انزوا
باد را صدا زد 
و برای مکاشفه‌ی سلام...

می‌دوم 
نمی‌رسم
سایه‌ات
پشت‌سرم
شکلک در‌می‌آورد...

تک نگاری

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی