شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زمان رَمی است مگر

زمان رَمی است مگر
که سنگ‌ریزه می‌رود؟ 
بر آب می‌دمم
طواف می‌کند.

این همه ایوب
با یک زخمِ پهلو
بر آب نشسته        سنگ‌ریزه می‌شمارند
اما خبری نیست
از شفا
و ما پیر می‌شویم
بعد 
در ظلمات 
که از پرهای غروب پرتاب می‌شود
پارو می‌کشم.
    

    این ریشه‌‌هاست
که مردگان را سیب می‌کند


فرشتگان صف به صف
آمین به لب گفتند:
بیا و فکر کن که شرابم
بیا و خونم باش
که خون قربانی بر کبودی رو نقش پنجه می‌زند.

عنایت روشن

تک نگاری

گل فندق

گل فندق

کیوان نریمانی

شاعر، زندان و شعر ...

شاعر، زندان و شعر ...

محمدرضا عبادی صوفلو

شعرها

جای امن

جای امن

واهه آرمن

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

دست نگه دارید‌!

دست نگه دارید‌!

فرخنده حاجی زاده

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی