چراغهای سالن خاموش میشوند
سالنی که تنها من
در آن نشستهام.
نور بر پردهی نقرهای میپاشد
و تصویر
مردی را از پشت نشان میدهد
که تنها
در یک سالنِ تاریک نشسته
و فیلمِ مردی را میبیند
که تنها
در یک سالنِ تاریک
...
اگر برگردم
حتماً خدا را خواهم دید
که تنها
در یک سالنِ تاریک نشسته
و پاکتِ پاپ کورنش
هرگز تمام نمیشود.