شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مشتم را باز می‌کنم

مشتم را باز می‌کنم
سرم می‌افتد روی میز
زبانم می‌افتد روی میز
بازپرس لبخند می‌زند
زن می‌افتد روی میز
گنجشکی پروازش را به پنجره می‌کوبد
سرباز ها برگشته‌اند
من از جنگ حرف نمی‌زنم
دایره‌ای که مرکزش را گم کرده
و تمام سر نخ‌ها به مزرعه می‌رسد
زن از روی میز بلند می‌شود
از اتاق بیرون می‌رود
بازپرس دستش را در جیبش فشار می‌دهد
دایره می‌افتد روی میز
سربازها برگشته‌اند
این شعر هیچ ارتباطی به جنگ ندارد
خبرنگار‌ها بی‌دلیل  غمگینند
باز پرس لبخندش را در جیبش می‌گذارد
مشتم را باز می‌کنم
سرم می‌افتد روی میز
سرباز می‌افتد روی میز
دستم را در جیبم فشار می‌ده
به تماشاگرها لبخند می‌زنم
پرده کشیده می‌شود
 

علیرضا راه چمنی

شعرها

«من چرا به دنیا آمدم؟»

«من چرا به دنیا آمدم؟»

احمدرضا احمدی

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

عادل سالم

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله