شرحهشرحه برای تو فریادم
و صدایم زیر پایههای صندلی
کشیده میشود
شرحهشرحه درونم صدای ناله
صدای تشویش
صدای سکوت گلویت روی چوبهی دار
هنگامی که گفتی
آواز این مرد تاجیک چقدر زیباست
و صدایش بوی نان میدهد
بوی جنگل خیس
بوی آتشسوزی
بوی استخوان
بردارم برادرم
چرا تنت در باد می رقصد؟
به کجا نگاه میکنی که چشمهایت اینقدر...
حرف بزن حرف بزن
سکوتت زیر پایههای صندلی میپیچد
و آوازت استخوانهایم را خرد میکند
حرف بزن
از زنان تمام قد ایستاده
از صدای تارهای در گلو مرده
از لباسهای محلی چسبیده به پوتین
از خودت
از صدای بازپرس
و بسته شدن درهای سلول