شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به التماس، در دی ماه

«برای موسی هنگام که ما بر زمینیم 
و ترس لرزیدن برمان داشته»


به التماس، در دی ماه
وقتی آفتاب پینه بسته بود
از  خاک درآمدی
از تقلای سپیده تا صلاة ظهر
نوری که از شیشه نمی‌گذشت
                            صورتت را بریده بود

خواستم
دراز بکشیم زیر آسمانِ تابستان
که زمستان‌ها
قبرستانِ ستاره‌ها بود
که پوسته می‌اندازد از رنگ
و بالاتر از سیاهی‌ست
ولی آن بام
دوام نداشت
می‌ریخت تا
خبر از زیر خاک
گفته نگفته
از صدای رعد و برق
لرزیده نلرزیده بخوابی موسی
کهنه از مرگ
خواب کوتاهی
آهی بودی از مرگ
که محترم
از میان قوم به باغ می‌رفت
تا فصل برگردد و اصل
پیش از باریدن خوشه‌های خرما
و غلت خنده‌های تفتیده‌ی باغ
پیش از رسیدن درخت‌ها
و پهلو به پهلو شدن ما
که خواب فراغت از مرگ باشد

من از محاصره‌ی تنگِ یاد
با پراکندگی بیل می‌زنم در خاک
به کاویدنِ آنچه که نمی‌دانم این بار

معجزه، همین که نیستی
در دی ماه بلرزی
و
مزاری
که هر بار نمرده ام بیایم و
                                    سنگ تو شوم.

میثم فروتن

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی