اینجا فقط همین هست.
انتظار و دو خرچنگ مرده
و لحظههای نامتعارف از جنون سربازهای ارامنه
نجوای آرامی شبیه قصههایی که دختری در شرایطِ ناامن
برای آرامش عروسکش میخواند.
کسی در من مرده آقا
میشه کمک بیارین؟
اینجا همیشه همین بوده
روباه و چند کیلو نمک
و طرز طلایی موهای حیوانی که هرگز از چهره دیده نمیشود
و چند لحظهی شاعرانه از قرون وسطی
و چندین و چند اتفاق در انتظار تعمیم.
در میان و لا به توی همین روزهاست مردههای من
و گفتنش حقیقتاً سخت است.
جستوجو را تمام کن، لطفاً.
ما بقیام نیست که نیست
با همین چند باریکهی آرام، صدای اعتراف میدهم.
با همینها که لای رختخواب غریبه پیدا کردید
و آنها که در دهان خرچنگها
و آنها که در زهدان عروسکی
ولی حقیقتاً سخت است
که روی دندانهای خودم راه میروم.