از تونلهای زیادی
به سمت تو نستعلیق شدم
از کنار دهانم
نفت و عاطفه رویید
و روزها برگردان تاریکی بود/نبود
تونلهای زیادی را
بوی نرگس بود
بوی سم که بریزم در حلقهی چاه
تا من عاشقترین عابر این خیابان شوم
تونلهایی در تونلها کردم
سفرم از زمستان بود تا بند کفش تو
همیشه یک تو میآید توی سطرها
تو که در تونلها بودی/نبودی
تو که سر از بوی نرگس ندادی
و من روی رقمها عشق را بالا آوردم
از بالا بالا بالا بال
از سینه مالامال
در جریدهی عالم همهاش حلقههای چاه بود
در خیابان که من عاشق بودم
و سایهام کنار جوی نشسته بود
سرم را بردم شکاف درخت
تونل درختی زدم از توت
و درد نستعلیق توی رگهام دوید
سایهی آخرم ایرانی بود
و شرمم ایرانیتر
و شرم از گاه من
به سمت نفت و عاطفه چرخید
روزهایی که تاریکند
نستعلیقی که آواره شد
مهار بیشهوتی که مبارز میخواهد
که میدانهای مین را
با پفی منفجر کنم
که من در جریده ی عالم
قناس بودهام
سایهی آخرم
کار میدهد دستم
کار میدهد دستم
کار میدهد دستم
و فتیلههایی که در تونلها روزند
از مغرب هم که بتازی
من شرق خودم را خوب از دست دادهام
و بلدم
از کجا و چطور زخم بخورم که هزار سال دیگر بلند نشوم