کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1378، تهران.

از نگاهت ترسیم می‌شوی بر لب‌هایم

از نگاهت ترسیم می‌شوی بر لب‌هایم
انگشتانت دندان عاج
عاج‌هایت ران‌های منقبض
زبان، زنگ می‌کشد
سرخ
تیز
جیغ
می‌بُرد
جمجمه بوسیده می‌شود
با لیسه‌ای بر شقیقه

من؛ تو می‌شود معماری اندامم 
از لحظه
لحظه که تویی در مقابلم
لحظه‌ها فرو می‌ریزند
آرام و غلیظ
پیکره‌ی دوست داشتن، لحظه‌های ریختن از تو می‌شود، در من
و نگاهت که ترسیم می‌کند بر لب‌هایم
پیوند را
شقیقه را می‌لغزانم داخل گلویت
تو صدای مرگ خواهی شد؟
من در سر
سعی خاطره، بودن می‌زایم
می‌ریزند لحظه‌هایم
تو می‌شود زمین
بر زمین می‌افتم
صلیب، ثلاثی اعضای من است
بر قسم از تو به روح تثلیث ثانوی
وقتی در سومین بوسیدن
برای دومین بار تو را
می‌بینم

لحظه فرو می‌لغزد
زمین می‌افتم
قسم می‌شوم بر ربوعت
در چهار جان من از هر آنچه هست

خیس می‌شوم‌ سعی خاطره را از فروریختن‌های تو،
برای از خاک خلیدنت،
ران‌هایم انگار آتش می‌گیرند،
شامه‌ام به باد شانه می‌خورد از شامیدنت،
مفقود می‌شوم در جهات تو
به همه‌ی کشیدن‌ها.

زبانم کشیده‌ی شور دوستت دارم
گونه‌ات برج‌های اور
نمک
سوده از الجرمق
تا سجود من بر مرج ابن عامر
تو صعود می‌کنی در صفد
من به دنبالت، پاگیر در نمک
به خون‌سرفه می‌افتم
از عورهای تو
هزار کفن و ادعیه.
وادع، الجلیل
من بوسه می‌کشم خاک شاغور را
در عکا و طبریا گم‌گشته می‌شوم
هاج و واج
تو این بار از طور می‌نگری بر من
بوسیده می‌شوی
در سامره
ناخن‌هایت می‌کشند بر تمام جغرافیای من
پیوند و ترسیم و معماری
می‌شکافند
حنجره‌ی شکنجه را
بدن به هق هق می‌افتد
کشتی می‌شکند در برکه
خون منجمد زمزمه می‌شود
کبودها آبی‌تر
آب‌ها سفیدتر.
تو رنگ می‌بازی در آغوش زنگ
ناقوس‌ها صدا
در پژواک به کرانه می‌گریزی
شام می‌افتد بر دندان شانه
گوش بر دندان برش جیغ
ران‌هایت به دندان من
بورانت به دندان چشم خون‌گزاف

تو صدای سینه می‌شوی
از میان
سرخ و دست و زنجیر
سیاه و هل و اسفند و عرق
هراس از طلوع
خاطره‌ی زخمی ظلم

تو فرومی‌ریزی
زمین می‌خورم بر یخ
می‌بوسم تیرکشیده دندان را
قطعه‌ها را لب، قطعه
قطعه‌ها را تو
تو مقطوع قتل می‌شوی
در سرم، شقیقه می‌زایم
تو صدای مرگ خواهی داد؟

ایلیا گیاهچی