مثل عنکبوتی که بر دیوار
اما روی سایهی خودش راه میرود
در خودم به راه میافتم و میگذرم
بی دلیلِ راه
دلاّل جملهی علتها
هم راه میشود و همراه
تن میکَندم که تنی کُندم با هر ناتنی
تن میدهم که دور کُندم از هر وطنی
مثل عنکبوتی که خانه از تن خویش میتنید
از خانه بیرون میزنم
بیسایه و دیوار
هموار میشوم
در طنین نَواش
تنی تازه در بر و بر تن میکنم.