شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

طنین گام سواری به گوشم آمد کیست!

طنین گام سواری به گوشم آمد کیست!
که با هراس مرا نعره می‌زند که مایست
سکوت، وحشت سردی بر آسمان پاشید
زمین، هراس دلش را هزار بار گریست
دوباره بانگ زد ای مرد! زین کن اسبت را
که این خرابه‌ی متروک، جای ماندن نیست
تو خواب ماندی و ایلت به آفتاب رسید
در این اتاقک تاریک، ماندنت از چیست؟
ببین قبیله‌ی گم‌گشته‌ات کجا رفتند؟
در این حصار پر از بی‌کسی نباید زیست
سکوت، سایه‌ی خود را به پنجره انداخت
نه خواب هستم و نه، لحظه‌های بیداری‌ست
نگاه یخ زده‌ام جان گرفت آهسته
به سمت پنجره چرخید، تا ببینم کیست
سُم‌اش ز خاره‌ی سرسخت، یالش از طوفان
به چشم‌های من اسبی سیاه می‌نگریست

حسین احمدی‌محجوب

تک نگاری

شعرها

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

مثلاً

مثلاً

عبدالعلی عظیمی

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود