شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

روشنفکر

با عینک ته‌استکانی معروفش 
جدول را نشانه گرفته
و بازوی نان‌آورش را 
می‌بوسد
آن کلمه در تنهایی چه‌ها نمی‌کند
با آن کلمه
به رختخواب می‌رود
با آن کلمه بر‌می‌خیزد از خواب
به ندا فکر می‌کند
به صورت ماهش
عکسش را در دست می‌گیرد
و خون فواره می‌زند

آن ندای درونی را که در خیابان یافت
به خانه می‌برد
برایش شعر می‌گوید
و بازوی نان‌آورش را می‌بوسد.

دختران انقلاب خیابانی بودند
تا جماعتی برایشان بنویسند 
در تنهایی
در حالی که بازوان نان‌آورشان را می‌بوسند

ما به شکل دیگری از تنهایی‌مان
اجتماعی هستیم
در حالی که از خود در تنهایی شرم می‌کنیم.

مهدی مهدوی

شعرها

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

آواز شاعری که به جست‌وجوی تشنگی دریا رفت

اسماعیل یوردشاهیان اورمیا