شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرخ

شانه به شانه‌ی مه خاکستری
در پارک قدم می‌زنم.  
تو نیستی
آغوشم را درمی‌آورم لُخت‌
می‌نشینم چشم در چشمِ مه در چشمِ مه
قلم می‌زنم،
پلک‌هایم سرفه‌های سرخی می‌کنند.
تو نیستی
ناخن‌هایم وحشی ‌شده‌اند؛
گوشت کلمه‌ها را می‌کنند به استخوان برسم
به همان نیمکت چوبی        
پای آن درختی که خشک سرفه می‌کنم آتش نمی‌گیرد
سرفه می‌کنم قطع نمی‌شوم
سرفه می‌کنم باران نمی‌بارد
من سرفه شده‌ام و چشم‌انداز خاکستر
من سرفه شده‌ام و شانه‌به‌شانه‌ی مه
در پارک قدم می‌زنم...

مریم فتحی

تک نگاری

حصر خانگی

حصر خانگی

علی باباچاهی

شعرها

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

دو شعر از پوران کاوه

دو شعر از پوران کاوه

پوران کاوه

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه