شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سرخ

شانه به شانه‌ی مه خاکستری
در پارک قدم می‌زنم.  
تو نیستی
آغوشم را درمی‌آورم لُخت‌
می‌نشینم چشم در چشمِ مه در چشمِ مه
قلم می‌زنم،
پلک‌هایم سرفه‌های سرخی می‌کنند.
تو نیستی
ناخن‌هایم وحشی ‌شده‌اند؛
گوشت کلمه‌ها را می‌کنند به استخوان برسم
به همان نیمکت چوبی        
پای آن درختی که خشک سرفه می‌کنم آتش نمی‌گیرد
سرفه می‌کنم قطع نمی‌شوم
سرفه می‌کنم باران نمی‌بارد
من سرفه شده‌ام و چشم‌انداز خاکستر
من سرفه شده‌ام و شانه‌به‌شانه‌ی مه
در پارک قدم می‌زنم...

مریم فتحی

شعرها

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان

رحیل

رحیل

بهاره فریس‌آبادی

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی